#لطفا_یک_دقیقه_مطالعهمعلمی فرزانه که همراه یکی ازشاگردانش
درجنگلی قدم می زد،جلوی یک نهال کوچک ایستاد.
معلم،نهال کوچکی راکه تازه اززمین روییده بود،
نشان دادوبه شاگردش گفت
(آن نهال رااززمین بیرون بکش).
پسرک جوان آن راباانگشتانش راحت بیرون کشید.
بعد،معلم به نهالی که کمی محکم تربه نظر
می رسیدوارتفاعش تازانوهای پسرک بود،
اشاره کردوگفت:
(حالااین یکی رابیرون بکش.)
پسرک باکمی تلاش آن نهال راهم ازریشه بیرون کشید.
معلم گفت:(حالانوبت این یکی ست.)
وباسرش به درختچه کاملارشدیافته وسرسبزی که هم قدخودپسرک بود،اشاره کرد.پسرک باتلاش زیادوباتمام قدرتش درضمن،استفاده ازسنگ وچوب برای اهرم کردن زیرریشه های آن درختچه،بالاخره موفق شدوآن رابیرون کشید.
بعد،معلم گفت:
(حالادوست دارم این یکی را اززمین بیرون بکشی.)
پسرک جوان،نگاه معلمش رادنبال کردومتوجه درخت بلوط تنومندوبسیاربلندی شدکه به سختی
می توانست نوکش راببیند.
ازآن جایی که تلاش وتقلای زیادش دربیرون کشیدن نهال های به مراتب کوچک ترقبلی رادرک کرده بود،خیلی ساده به معلمش جواب داد:(متاسفم،ازپس این یکی برنمی آیم.)
معلم گفت:
(توهمین الان قدرتی که عادت هاروی زندگی ات خواهندداشت،نشان دادی!هرچه این عادت هاقدیمی ترباشند،بزرگترمی شوند،ریشه هایشان عمیق ترمی شودوسخت ترازریشه بیرون می آیند.بعضی ازآن هاخیلی بزرگ می شوندوریشه های خیلی عمیقی پیدامی کنندطوری که حتی جرأت نمی کنی برای ازبین بردنشان تلاش کنی.)
📚اثرمرکب
✍دارن هاردی
تقدیم نگاه مهربونتون
...